اصلاحات سياسي

 در سيره سياسي امير مؤمنان علي (ع) نكات بسيار ارزشمندي نهفته است كه جامعه امروز ما بسيار به آنها نيازمند است. در ذيل به برخي از ابعاد اصلاحات سياسي از ديدگاه علي (ع) اشاره مي كنيم :

 1- فدا كردن تمام امور براي حفظ اسلام و اتحاد مسلمين

بعد از فوت پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) ، هنگامي كه عده اي از اصحاب وصاياي پيامبر (ص) را در جانشيني و خلافت امير مؤمنان (ع) زير پا گذاشتند و اجر و مزد رسالت پيامبر را كه قرآن كريم مودت و مهرباني با خاندان او بيان كرده بود، با آتش زدن درب خانه فاطمه زهرا (س) و ريسمان انداختن به گردن علي مرتضي (ع) و دهها توهين و جسارت ديگر پاسخ دادند، علي (ع) براي حفظ اسلام نوپا و اتحاد مسلمين سكوت اختيار نمود و 25 سال صبر كرد در حاليكه خود  مي فرمود :

صبرت و في العين قذي و في الحلق شجي

صبر كردم در حاليكه گويا خار در چشم و استخوان در گلويم مانده بود و با ديدگان خود   مي نگريستم كه ميراث مرا به غارت مي برند...

علي (ع) در طول اين 25 سال كه حق مسلم او به ناحق غصب شده بود، نه تنها اقدامي كه باعث خدشه دار شدن اتحاد مسلمين گردد، نكرد بله بارها و بارها خلفا را از نصايح مدبرانه خويش بهره مند نمود تا جايي كه مكرر از خليفه دوم نقل شد كه مي گفت :

لو لا علي لهلك عمر                      اگر علي نبود، قطعاً عمر هلاك شده بود.

فدا نمودن تمام منافع شخصي، حزبي و حتي گاهي ملي براي حفظ اصل انقلاب و اسلام و عدم خدشه دار شدن اتحاد ملت، درسي است كه امروز تمام مسئولين كشور،‌ احزاب و جناحهاي سياسي و توده مردم بايد آن را سرلوحه كار خويش قرار دهند و بدانند كه اين اولين و مهمترين گام در اصلاحات سياسي است.

 2- تبعيت از رهبري جامعه

همانگونه كه نبايد فرمان مخلوق را در نافرماني خدا پذيرفت، نبايد نسبت به زمامداران عادل نافرماني روا داشت كه پيروي و فرمانبرداري از ايشان حق مسلم آنان بر مردمان است. چنانچه امير مؤمنان علي (ع) درباره حقوق زمامدار بر مردم فرمود :

و اما حق من بر شما اين است كه در بيعت خود با من وفادار باشيد و در آشكارا و پنهان خيرخواهي را از دست مدهيد و چون شما را بخوانم ، اجابت كنيد و چون فرمان دهم، اطاعت كنيد.

حضرت علي (ع) در كلام ديگري بدترين آفات و بيماريهاي مردم و جامعه را عدم فرمانبرداري از رهبري معرفي كرده و مي فرمايند :

آفه الرعيه مخالفه الطاعه

بسياري از ناكاميها و شكستها در طول تاريخ اسلام ريشه در همين مسأله دارد. عدم پيروي برخي از بزرگان صحابه از دستورات حضرت رسول (ص) در پيوستن به لشگر اسامه، مخالفت با امر آن حضرت در جانشيني امير مؤمنان علي (ع) و دهها واقعه اسفناك ديگر،‌ آنچنان صدماتي به نظام مديريت اسلامي وارد كرده است كه طعم تلخ آن كام هر انسان منصفي را براي هميشه تلخ كرده و دل هر آزاده اي را به آتش مي كشد. متأسفانه بعدها نيز اين حركت زشت ادامه پيدا نمود تا آنجا كه آنچنان خود به دل علي (ع) كردند كه حضرت به مردمش فرمود :

خدا مرگتان دهد كه اين قدر خون به دل من كرديد و سينه ام را از خشم انباشتيد و كاسه غم و اندوه را جرعه جرعه و در هر نفس كشيدن به كامم ريختيد با سرپيچي و ياري نكردن ، طرح و برنامه مرا تباه ساختيد.

نكته بسيار زيبايي كه در بحث تبعيت و پيروي مردم از رهبري در نظام اسلامي وجود دارد، اين است كه اين پيروي يك پيروي كوركورانه و از نوع روابط حاكم و محكومي نيست بلكه اين تبعيت و همراهي مردم ريشه در عشق آنها به جايگاه ولايت و رهبري دارد كه ملت عزيز ايران          گوشه هايي از اين عشق و محبت را تجربه كرده است.

3- تغيير نگرش كارگزاران دولت نسبت به مردم

از جمله مهمترين ويژگيها و خصوصيات رفتاري كه لازم است زمامداران مسلمان متصف بدان باشند مردمي بودن است. يعني باور داشتن مردم و با همه وجود خود را خادم مردم دانستن، دور نشدن از مردم و مشكلات آنان، هيچ امتيازي براي خود نسبت به مردم قرار ندادن و خلاصه با مردم بودن و براي مردم كار كردن.

امام علي (ع) در راستاي بوجود آمدن اين نگرش در كارگزاران حكومت خود، آنها را به اين حقيقت متوجه مي ساخت كه زمامداري و كارگزاري، بهره برداري و توشه گيري نيست، بلكه امانتداري و خدمتگزاري است چنانچه در نامه به يكي از كارگزاران خود فرمود:

(( ان عملك ليس لك بطعمه و لكنه في عنقك امانه...))

همانا حكومت و مسئوليت و كاري كه به عهده توست برايت طعمه نيست بلكه امانتي است بر گردنت.

و در راستاي مردمي تر شدن كارگزارانشان به آنها سفارش مي نمود تا قلب خود را لبريز از رحمت و محبت و لطف به مردم نمايند، ‌از عيوب ايشان در گذرند، خود را از مردم پنهان ندارند و ساعات مشخصي را جهت پاسخگويي مستقيم به نيازها و سؤالات مردم اختصاص دهند.

 4- مردم سالاري ديني :

در تاريخ خلفاي اسلامي، هيچ خليفه اي مانند علي (ع) با اكثريت قاطع آراء برگزيده نشد و او تنها خليفه اي است كه گزينش او، تنها بر آراء صحابه و نيكان از مهاجر و انصار متكي نبوده است. امام (ع) در يكي از سخنان خويش كيفيت ازدحام و استقبال بي سابقه مردم را براي بيعت چنين توصيف مي كند :

مردم مانند موي كردن گفتار به دورم ريختند و از هر طرف به سوي من هجوم آوردند تا آنجا كه حسن و حسين به زير دست و پا رفتند و جامه و رداي من مانند و به سان گله گوسفند پيرامون مرا فرا گرفتند تا من بيعت ايشان را بپذيرم.

ا طرف ديگر در جا معه مردم سالار ديني با توجه به آنكه مردم اعتقاد به اسلام داشته و خواستار اجراي احكام آن در جامعه اند، لذا علي (ع) و ديگر رهبران الهي در جايي به آراء عمومي مراجعه مي كردند كه حكمي قطعي از جانب خدا و يا رسول او وجود نداشته باشد، چنانچه حضرت امير (ع) در جواب سؤال طلحه و زبير كه چرا با ما در امور مشورت نمي كني؟ پاسخ فرمود :

تا وقتي حكمي در كتاب خدا آمده است، جاي مشورت نيست.

در نظامي كه بر اساس مردم سالاري ديني اداره مي گردد، بخاطر حرمت و ارزشي كه دين براي انسان قائل است، آزادي- در راستاي پرورش و تعالي انسان- در اعلي درجه آن وجود دارد. در چنين جامعه اي انتقاد صحيح از دولت و مسئولين، نه تنها مورد مؤاخذه قرار نمي گيرد، بلكه منتقدان انديشمند و اصلاح طلب حقيقي- بر اساس توصيه امير مؤمنان به مالك اشتر- به مسئوليتهاي مهم حكومتي گذارده مي شوند.

البته ركن اصلي اين انتقاد، خيرخواهي و هدف آن اصلاح امور است.

در اين نظام حكومتي، نه تنها موافقان حكومت، بلكه مخالفان نيز تا آنجا كه دست به توطئه اي عليه نظام اسلامي نزده اند، مانند شهروندان ديگر از آزاديهاي موجود بهره مند مي گردند.

5- آموزش سياسي مردم

الف- آشنا كردن مردم به حقوق متقابل ايشان با زمامداران :

از نظر علي (ع)

در ميان حقوق الهي بزرگترين حق ، حق رهبران و زمامداران بر مردم و حق مردم بر زمامداران است و آنگاه كه مردم حق رهبران و زمامداران را اداء كنند و زمامداران نيز حق مردم را بپردازند، حق در آن جامعه عزت يابد و راههاي دين پايدار و نشانه هاي عدالت برقرار و سنت پيامبر (ص) پايدار گردد. پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حكومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش مأيوس مي گردد.    (خطبه 216 نهج البلاغه)

بر اين اساس، بر مسئولان حكومت لازم است كه مردم را از حقوق متقابل ملت و دولت آگاه سازند و اين از اركان اصلاحات سياسي است. امير المؤمنين (ع) حق مردم را بر رهبري،

خيرخواهي كردن براي مردم، آموزش مردم افزايش درآمدها، تقسيم عادلانه بيت المال، ايجاد امنيت و رفاه و آسايش، برپا داشتن حدود الهي، ايجاد عدالت و فقرزدايي،‌ابلاغ موعظه و نصيحت و ارشاد مردم، احياي سنتهاي درست و در هم شكستن سنتهاي غلط و رسوم و عادتها و تقليدهاي باطل و بي اساس، آموزش مردم و مبارزه با       بي سوادي و تربيت اسلامي مردم

و حق رهبري را بر مردم

وفاداري به بيعت، خيرخواهي كردن براي رهبري در آشكارا و نهان و همراهي و اطاعت از رهبري مي داند.

 ب- دشمن شناسي :

از آنجا كه حكومت اسلامي همواره خود را  حامي مستضعفين و مظلومين جهان مي داند و در برابر ظلم و بيداد مستكبران ايستادگي مي كند،‌لذا همواره دشمنان بسياري را در مقابل خود دارد كه تنها عامل موفقيت حكومت اسلامي در برابر فريبكاري و توطئه هاي دشمنان:                                 حضور دائمي مردم در صحنه، حمايت ايشان از حكومت و اجابت اوامر رهبري، در هنگام دعوت از مردم است.

جاي جاي نهج البلاغه ، پر است از بيانات امير مؤمنان (ع) در روشن كردن اذهان مردم از توطئه هاي دشمنان و دعوت ايشان به پايداري در برابر آنان و البته چه كم است پاسخ مثبت مردم و اجابت دعوت امام و اين علي (ع) است كه با سينه اي مملو از غم و اندوه، آرزو مي كند كه :

ايكاش يك نفر ديگر مثل مالك وجود داشت كه دشمنان علي (ع) را بخوبي مي شناخت و از        توطئه هاي آنان آگاهي داشت.

 

جهت ايجاد ارتباط کد زير را 

در سايت خود کپي کنيد باتشکر