تبليغات
اموي سدي در برابر اصلاحات علوي
علي
(ع) دشمن زياد داشت و اين از ويژگيهاي مردان بزرگ است، اما دشمني
معاويه با علي (ع) ديگر گونه بود! معاويه تا سرحد امكان از رويارويي
نظامي با علي (ع) دوري مي كرد و در مواردي نيز كه ناگزير از برخورد
نظامي شد، چنانكه در صفين واقع شد، تا سرحد شكست پيش رفت.
بنابراين
موفقيت نهايي او در تصدي خلافت را بايد مرهون اصول و شيوه هاي تبليغاتي
بسيار مفيد و مؤثري كه بكار گرفته بود، دانست. و جالب اينكه ويژگيهاي
حاكم بر تبليغات معاويه همان اصول و ويژگيهاي «تبليغات رفتاري نوين»
است كه براي تحصيل موفقيت با «حداكثر تأثير» و در «حداقل زمان» بهترين
نوع تبليغات شناخته شده است و تجارب تبليغاتي قرن حاضر گواه اين مطلب
است.
اميد
كه آشنايي با اين توطئه ها ما را نسبت به حركتهاي تبليغي دشمنان فعلي
فرهنگ علوي هشيارتر گرداند.
سياستهاي
تبليغي معاويه در مقابله با حضرت علي (ع)
- مرحله پيش
تبليغات :
اين
مرحله با هدف ايجاد حالت تحريك پذيري و آماده سازي مخاطب براي ايجاد
تحريك لازم در زمان مناسب و وارد نمودن او به رفتار دلخواه
است.
1- منع
آگاهي
بهره
برداري از عنصر «جهل مردم» يكي از محورهاي اصلي حركتهاي تبليغاتي نوين
است. اولين گامي كه معاويه در راستاي اجراي برنامه هاي فرهنگي خود با
هدف معرفي خودش بره عنوان نمونه اسلام مجسم برداشت، «حصر كامل فرهنگي
شام» بود كه بهترين اقدام او در جهت تحقق كامل اين حصر فرهنگي عبارت
بود از :
«بستن
گوش دل شاميان بر احاديث نبوي» كه طي مراحل زير به اين هدف نايل آمد
:
الف- جلوگيري
از رفت و آمد محدثين ساير بلاد اسلامي به حوزه حكومتي خود يعني
شام
ب- جلوگيري
از خروج و اقامت شاميان در خارج از شام به مدت طولاني
ج- جلوگيري
از كتابت و نقل احاديث نبوي در شام و ترويج علوم و فنون ديگر همچون
داستان سرايي بجاي علم حديث [كه منشأ ورود بسياري از اسرائيليات و
فرهنگ ساختگي يهود به كتب اسلامي شد.]
طي
اين مرحله معاويه موفق شد هر آنچه را كه صلاح حكومت خود مي ديد تحت
پوشش اسلام به مردم شام كه تازه با اسلام آشنا شده بودند القاء نمايد،
او از اين حصر فرهنگي بسيار بهره گرفت كه جريانهاي دردآور تاريخ گواه
اين مطلب است :
- از
يكي از خردمندان شام پرسيدند: اين ابوتراب – علي (ع)- كه خطيب او را بر
فراز منبر لعن مي كند كيست؟
شامي
پاسخ داد: گمان مي كنم سارقي از سارقان فتنه انگيز باشد.
- در
نبرد صفين حين مبارزه ، بين نوجواني شامي و يكي از اصحاب علي (ع)
گفتگويي صورت مي گيرد كه موجب توبه او مي شود و به نوبه خود نشانگر
ناآگاهي مردم شام از واقعيات حوزه اسلامي است. او مي گفت:
[[با شما مي
جنگم چرا كه به من گفته اند يارتان (علي (ع)) نماز نمي خواند و شما نيز
نماز نمي خوانيد و يارتان خليفه ما را كشته است]]
اين
برخورد معاويه با مردم شام است. اما برخورد علي (ع) با جهل مردم عراق
آنگونه است كه معاويه پس از شهادت علي (ع) و به دست گرفتن خلافت با
ناراحتي مي گويد :
((هيهات اي
اهل عراق همانا علي بن ابيطالب شما را بيدار كرده است، پس تاب و تحمل
كار مرا نداريد.))
اما معاويه
در قلمرو خود يكصد هزار ياراني داشت كه مي توانست نماز جمعه را با
ايشان در روز چهارشنبه اقامه كند، افرادي كه از خويشاوندي علي
(ع) با پيامبر (ص) آگاه نبودند و معاويه را كاتب وحي پيامبر مي
شناختند.
2- تشنج آفريني فكري و
نظامي
از
آنجا كه ميزان تلقين پذيري فرد و جامعه در شرايط بحراني و آشوب زده به
مراتب افزايش مي يابد معاويه براي دستيابي بهتر به اهدافش با طرح «قتل
خليفه مظلوم» و اتهام آن به علي (ع) حوزه اسلامي را دچار آشوب فكري
عجيبي نمود. در حركت بعدي خود – يعني تشنج آفريني نظامي- ابتدا با
ايراد خطبه هايي در شام، امام را به عنوان فاتحي معرفي نمود كه با
كشورگشايي خود قصد به اسارت بردن زنان و كودكان مسلمانان را دارد. و
بدين طريق آشوبي در ميان مردم خويش به پا كرد كه طي آن بيش از 80 هزار
سپاهي به قصد خونخواهي خليفه مظلوم و دفاع از قلمرو شام و زن فرزندشان
با او بيعت كردند.
از
سوي ديگر همين احساس عدم امنيت را به گونه اي ديگر در قلمرو علي (ع)
ايجاد كرد. او با تجهيز سپاهياني كه به صورت وحشيانه اي به شهرهاي
مختلف تحت حكومت امام (ع) حمله مي بردند
به كشتار و غارت اموال مردم پرداخت و به شدت روحيه مردم اين مناطق را
تضعيف و درجه تلقين پذيري و نارضايتي آنان را بالا برد.
3-
اسطوره سازي
در
اين شيوه، معاويه با توجه به فرهنگ جامعه عصر خود ، در ابتدا با انتساب
احاديث ساختگي به رسول خدا (ص) ، تصويري اسطوره اي و هدايت يافته از
عثمان و سپس از خويش و در نهايت از سرزمين شام مي سازد. و سپس با در
خطر نشان دادن اين سرزمين اسطوره اي مردم را تحريك و به رفتار دفاعي و
همسو با نيات خود وادار مي نمايد.
مرحله
تبليغات فعالي
اين
مرحله شامل يك سري «تبليغات تثبيتي» در راستاي جذب مخاطبين به سوي
دستگاه تبليغاتي معاويه و يك سري «تبليغات تخريبي» براي جذب مخاطبين
منتها از طريق انتساب جنبه هاي منفي به رقيب و طرد مخاطبين او مي باشد
كه باختصار به آنها اشاره مي گردد.
الف- تبليغات
تثبيتي معاويه
1-
بهره گيري از گرايش اجتماعي ثروت و مال اندوزي
معاويه
آگاهي كاملي از روحيه مادي حاكم بر جامعه و اشراف و سردمداران امور
داشت و از كارايي الاي تطميع در يك چنين جامعه اي به عنوان وسيله اي
براي دستيابي به اهداف خود به خوبي آگاه بود. از اين رو شعار دستگاه
خود را «لكل عمل اجر» قرار داده بود و اين شعار را نقش خاتم خود ذكر
كرده بود و مي گفت: هزاران هزار درهم و دينار را براي بقاي حكومت خويش
به اين و آن ميدهم تا از شروع جنگي كه بيش ا زاينها برايم هزينه خواهد
داشت جلوگيري كنم.
افراد
بسياري تحت تأثير اين سياست معاويه از مساوات وعدل علوي گريخته و به
دنياي اموي روي آوردند د رحالي كه بسياري از آنها دلشان، با علي (ع)
بود و اعتقادشان به عمل علي (ع) ، اما چه سود كه دست و چشمشان به دنبال
بذل و بخشش معاويه بود. يكي از اين افراد عقيل برادر علي ابن ابيطالب
است. او كه موفق به دريافت سهم بيشتر بيت المال از برادر خويش نشد نزد
معاويه رفت و معاويه نيز يكصد هزار درهم به او داد و گفت: بر فراز منبر
برو و آنچه را علي با تو كرد و آنچه را من با تو كردم بازگو كن. عقيل
نيز بر منبر مي رود و پس از حمد و ثناي
الهي مي گويد :
اي
مردم خبرتان دهم كه از علي چيزي برخلاف دينش خواستم ولي او دينش را بر
من ترجيح داد. و از معاويه برخلاف دينش خواستم و او مرا بر دينش ترجيح
داد.
2- بهره گيري
از گرايش خواص به مقام
-
سوء استفاده از جاه طلبي طلحه و زبير و تحريك آنان براي به دست گرفتن
عراق با نوشتن نامه به ايشان و دادن وعده بيعت مردم شام با
آنان.
-
قراردادن ولايت مصر به عنوان پاداش همكاري عمر وعاص، كسي كه معاويه جهت
غلبه بر علي (ع) خود را سخت محتاج تزويرهاي او مي ديد.
-
وعد
و وعيدهاي معاويه به سران ياران علي (ع) و بذل و بخششهاي بي اندازه او
بر ايشان.
او به همه
فهمانده بود كه هر كس در راستاي اهداف او مشاركت فعال يا حتي منفعل
داشته باشد از مال و مقام بههرهمند خواهد شد ولي در عين حال خود را
فردي بي طرف تابع افكار عمومي معرفي مي نمود تا در نظر مردم از هر گونه
شائبه قدرت طلي و مقام دوستي مصون باشد و او را تنها به عنوان مجري
آراء عمومي مردم بشناسند.
3- تحريك
احساسات مذهبي
در
اولين مرحله او از خود اسطوره اي مذهبي و مدافع ارزشهاي ديني ساخت و در
اين راستا به جعل احاديثي از رسول خدا پرداخت :
خداوند
جبرئيل و من و معاويه را بر وحي خود امين دانست و نزديك بود كه معاويه
به خاطر فراواني حلمش و امين بودنش بر كلام خدا به پيامبري مبعوث
شود.
او
علاوه بر نقل يك چنين احاديثي پيرامون فضايل خود جهت جلب قلوب مردمي كه
دينشان را از معاويه مي گرفتند به سوء استفاده از آيات و روايات پرداخت
به عنوان مثال حديث منزلت را كه ضمن آن رسول خدا به علي (ع) فرموده
بود: «انت مني بمنزله هارون من موسي» خطاي شنونده قلمداد و «انت مني
بمنزله قارون من موسي» به مردم معرفي نمود. آيه شريفه «ومن الناس من
يشري نفسه ابتغا مرضاه الله» را در شأن ابن ملجم مي خواند. در مراحل
بعدي او ضمن قصد تملك عصاي رسول خدا و خريد برده ايشان به 40000 درهم
جهت به دستگيري علائم خلافت و ايجاد ظاهري شبيه تر به رسول الله تصميم
به انتقال منبر ايشان از مدينه به شام گرفت، كه با تكان دادن منبر
خورشيد گرفتگي حاصل شد مردم وحشت زده شدند و معاويه بهانه آورد
كه بيم داشته موريانه آنرا خورده باشد.
ب- تبليغات
تخريبي معاويه
در
اين قسمت تنها به برخي اتهاماتي كه جهت تخريب جايگاه اميرالمؤمنين در
اذهان مردم شايع نمودند اشاره مي گردد:
1- طرح اتهام
قتل رسول خدا ، عثمان، عمار ياسر و ... به حضرت علي (ع)
2- نماز
نخواندن علي (ع)
تأثير
اين اتهام معاويه تا آنجا بود كه پس از رسيدن خبر شهادت علي (ع)
در مسجد كوفه و در حال نماز، مردم شام تعجب كردند كه مگر علي نماز هم
مي خوانده است!؟
3- ملك خواهي
، حسد، فتنه گري و گمراهي
4-
شوخ ، مزاح و هرزه و بولهوس
معاويه
با طرح اين اتهامات توانست كسي را كه پيامبر ياد و ذكر او را عدالت مي
دانست و مي فرمود «ذكر علي عباده» ، فردي خارج از دين معرفي نموده
دستور لعن او را بر منابر صادر كند تا به قول خودش «كودكان با اين
عقيده بزرگ شوند و جوانان پير گردند.»
و
بالاخره پس از سالها خونريزي و مكر و حيله با پيروزي تبليغاتي به هدف
خويش يعني دستيابي به خلافت سرزمينهاي اسلامي نايل آمد. |